یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

تو بگو که بخشیدی منو...

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر

پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام

آقا آقا آقا سلام.سلـــــــــام

فدات بشم.فدای تنهاییهات بشم.فدات بشم تو می دونی که دارم اشک می ریزم و

می نویسم.کاش بخونیش.کاش بغض گلومو با یه دعا باز کنی.


از سیل اشک شوق دو چشمم معاف دار

کز این دو چشمه آب فراوان کشیده ام


جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام


می نویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.

چقدر جالبه کسی برای این مرد مینویسه که خودشم دستی برآتش دلشکستگی این آقای غریب داره.

آخ آقا...دربه دری منو ببین وازم بگذر.بذار یه بار دیگه عاشق تو بودن رو تجربه کنم.

کی درد دل منو می دونه جز تو.کی مثه تو برام دلسوزی میکنه.کی مثه تو برام دعا میکنه.

کاش میشد همین لحظه یه فریاد بلند بزنم و بگم آقـــــــــــا منو ببخشــــــــ

تو نبودی سرگشته و حیران میشدم اما عجیب حالا که هستی هم سرگشته و بی سروسامان هستم..اما این سرگشتگی کجا و اون حیرانی کجا.

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم

(آقافدات بشم)پیدا نمی شدی تو،شاید که مرده بودم.....شاید که مرده بودم

آقا باورم کن. دعام کن.با تو بودن رو دوست دارم.با تو بودن...

بعد از پدر همواره غمگین بود...



در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده‏ اند:


"ما زالت بعد ابیها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الرکن، باکیة العین" (بحار الانوار جلد 43)


شهید مطهری در توصیف این عبارت می‏گوید: "زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏ای ( پارچه‏ای که از به خاطر سر درد به سر می‏بندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان‌تر می‏شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن» این جمله معنی عجیبی دارد. «رکن» یعنی پایه، مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است. از نظر جسمانی، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد. گاهی از نظر جسمی، این رکن خراب می شود، مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولی گاهی انسان از نظر روحی آن‌چنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است.....



ما گوشه نشینان غم زهرا ایم
محتاج عطا و کرم زهرا ایم
عمریست که درداغ غمش سوخته ایم
دلسوخته ی عمر کم زهرا ایم