یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

جونم فدای اشکات وقتی برای گناهان ما طلب غفران می کنی مولا....

منی که مایه ننگم به حد رسوایی
چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی
چو خویش یار تو دیدیم چه نیک فهمیدیم

عزیز فاطمه مهدی چه قدر تنهایی


آقا بازم ببخشید

بازم حلال کنید.این بار هم آقایی کنید

اجازه می دین برگردم؟؟؟

می دونم شاید مثه  من شما هم دیگه از گفتن این همه ببخشید بی حاصل به ستوه اومدین اما آقا بازم مدارا کن.به خودت قسم می ترسم از بی توبودن .عجیب نیست اگه بمیرم وقتی بفهمم دیگه نمی خوای من اسمتو ببرم.دیگه نمیخوای من برات روضه بگم.دیگه نمیخوای از جدت غریبت بگم.من می میرم آقا. رهام نکن تو رو به جان مادر

مظلومه ات رهام نکن.می بینی که چقدر ضعیف و درمونده ام به خودوامگذارم که اونوقت دیگه هیچی برا از دست دادن نخواهم داشت.نگو که برات غریبه ام من همون مدعی دل سیاهم که روزی با شما و روزی در برابر شماست اما خودش فکر میکنه همیشه با شماست.آقا بهم بگو که برات مهمم.بهم نگاه کن آقا.نذار منو ببرن. نذار.تو رو خدا نذار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد