یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخرجنی من قبری..



گاهی  در دعای عهد به این قسمت که میرسم،بغض گلویم را می فشارد،که

نکند زمینگیر شده باشم وقتی می آیی...نکند نباشم وقتی می آیی...

اگر من بمیرم بعید می دانم لایق دوباره از قبر برخاستن باشم...

آقاجان دعا کن در رکاب تو جان دهم.همین و بس.



شب که از راه می رسد آقا جان دلم برای غربتتان تنگ می شود.

و چه عجیب است که این غربت را زمانی که درکوچه های محزون مدینه گام بر می داشتم هم حس کردم.

حالا آقا این من گم کرده دلدار ،به دنبال نشانی می گردم.نشانی برای بیشتر عاشق شدن.

آقا برایت بگویم که اینجا پا روی دلی می گذارند که بخواهد برای شما بتپد.

اینجا آقا هوا بدجور گرفته و فقط نسیمی از سوی نائب برحقت دل و جانمان را می نوازد.هر چند که همین نائب بر حقت راهم کم آزار نمی دهند.

آقا جان مرا نمی آزارد طعنه های بد دینان،اما دروغ چرا ،به تنگ آمدم از دویدن های بی ثمر.از رفتن و نرسیدن.آقا ترحمی به این بینوا فراموشتان نشود.

آقای خوب و تنهای ما برای این کودکان تشنه تر از کودکان سومالی دعا بفرمایید بهر جرعه ایی دیدار.

روز آخر چقدر عرفانیست...

چشمهایم عجیب بارانیست...

عطر جنت تمام شد ، افسوس..

آخرین لحظه های مهمانیست...


پیشاپیش عید فطر ، عید پیروزی فطرت بر طاغوت نفس مبارک.به امید آنکه فرج مولا عیدی ما باشد.