یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

یقین دارم تو می آیی-قرار بود که من، با قرار تر باشم

می نویسم برای مردی که چهارگوشه قلبش شکسته است

می نویسم برای مردی که چهار گوشه ی قلبش شکسته است....

اونایی که در اثر رودروایسی با پیامبر اسلام اومدن تو جرگه ی مسلمونا...

بعد از اینکه رسول گرای اسلام از دنیا رفت با نگاههاشون اونقدر نیش به فاطمه ی زهرا زدن...

بعضی از همسران پیامبر خیلی حسادت می کردند نسبت  به فاطمه... اما خوب جرآت نمی کردن حرف بزنن بعد از رحلت پیامبر میومدن یه لبخندی به فاطمه می زدن..چی شد...آخ فاطمه رو آتیش می زدن


خودت عوض بشو.اون درون دلت...قبل از اینکه تو رو دروایسی بیفتی عوض بشو

قبل از اینکه تو رو مقهور قدرت دین بکنن آدم بشو

تکبرتو خودت از دلت بردار خودت از دلت بردار...

بله والا کاری نداشت هروقت علی بن ابیطالب دست به ذوالفقار می زد همه غلاف می کردن...

اومدن کلنگ بزنن به قبرستان بقیع،قبر فاطمه رو بشکافند...علی شمشیر کشید عمامه ی زرد بست .اومد .حلقوم اون ملعون رو گرفت رو زمین فشار داد،فرمود خون همه تون رو خواهم ریخت...تواضع کردن رفتند کنار.دیگه این تواضع تواضعه؟؟

سعی کن تا وقتی علی آقاست...صدای ناله اش بلند نمیشه،حرفی نمیزنه....اون موقع ها آدم خوبی باشی..

تا مهدی فاطمه نیومده عوض شو عوض شو...

جزو آدمایی نباشیم که تحت فشار آدم میشن.اسلام تو رو عزیز وگرامی نگه داشته...براش کاری نداره.مهدی من برو شمشیر بکش اینا باید آدم بشن.نه...تو رو خواسته آدم حساب بکنه...کاری نداشته باش بنده ی منو...ببینید خودش میاد؟ خودش میاد....

میدونی ما چه جور تکبر از وجودمون خواهد رفت؟ افتاده حال می شیم؟

مهدی فاطمه هر بار که پرونده ی مارو نگاه میکنه یه نامه برای ما بفرسته... فلانی خجالت نکشیدی؟؟؟

دوبار سه بار عوض میشیم.اما اینکار رو نمیکنه آقا...یادت باشه این کارو نخواهد کرد...

بخاطر همینه هرچی صداش میزنی باهات حرف نمی زنه...میگه نمیخام تو رو در وایسی گیر بکنه.

اما وقتی مطمئن شد تو دیگه خراب نمیشی تو خودت درست شدی...چرا نیاد با تو حرف نزنه..با تو حرف نزنه با کی حرف یزنه؟.....

اونایی که از روی ترس و طمع به پیامبر ایمان اووردند همونها بلند شدن در خانه ی فاطمه رو آتش زدند...

اینجوری نباش ...خودت عوض شو..آزادانه...

تو بدترین شرایط ایمان بیار...نذار برا دوران پیری ...بگو خدایا من دوران جوانی که این همه عوامل تحریک داشتم بلند شدم اومدم

حالا دیگه منوآدم حساب می کنی؟؟؟


سخنرانی حاج آقا پناهیان(2)