یا حسین(ع): همه دارند به پابوسی تو می آیند...طبق معمول منه بی سرو پا جاماندم...
اسم حسین (ع)آمد و چشمانم وضو گرفت تنها می گویم...اربابم... دل خسته م دیگرتاب انتظار ندارد کاش من هم در خیل کربلاییانت بودم.. مرگ تدریجی ست برایم تا به کربلا رسیدنت... جانم به لب رسیده...بطلب آقا جان...
نصیب همچو منی مهر تربت و حسرت برات کرب و بلا هی نصیب بعضی ها.. زائرای پیاده اربعین رفتند و قسمت ما از اربعین امسال فقط بدرقه بود...وقتی زائرا میرفتند حس بچه ای رو داشتم که مادرش جاش گذاشته و رفته...هی امید داشتم برگردن و ببرنم...اما آقای مهربون تر از مادرم...من رو نبرد... حسین من...بیا و این دل شکسته را بخر... حسین من...مسافر جا مانده ات را ببر...
|