سفر مشهد

وارد صحن می شوم.. همون اولین لحظه حضورم مقارن می گردد با کوبیدن نقاره خانه.. جلوی نقاره خانه می ایستم و نظاره گر آن میشوم.. کوبیدن نقاره خانه تمام می شود .. دیگر چیزی به نماز مغرب نمانده است ... با اینکه برای رفتن به کنار ضریح لحظه شماری میکنم اما به صحن کوثر میروم تا که نمازم را آنجا به جماعت بخوانم .. با خودم نیت میکنم که در این چند روزی که مشهد هستم هر کار خیری مانند نماز , قرآن , صلوات و ... را که انجام دادم ثوابش برسد به آقا امام رضا ع .. بعد از خواندن نماز به سمت ضریح گام بر میدارم... عجب حال خوشی دارم... چشمم به ضریح می افتد و توی دلم به آقا می گویم : ای امام رئوف تو دیگه کی هستی که دوباره منه گناه کار رو دعوت کردی !! به جایی میروم که همه ساله همان قسمت ضریح رو بوسه میزنم چراکه کار ساده تریست... بعد از کمی تلاش دستم را به ضریح میزنم و بعد از چند ثانیه در اون فشارهای زیاد لبانم رو روی ضریح میگذارم و و اولین بوسه را میزنم... از ضریح جدا میشوم و کمی عقب تر رو به ضریح می ایستم و دست بر دعا میدارم و برای همه دعا می کنم و طبق معمول در آخر هم کمی برای خودم .

روز بعد به محض ورودم به صحن انقلاب زوج جوانی مقابلم قرار می گیرند و از من خواهند که ازشان عکس یادگاری بگیرم. این کار را انجام میدهم و ولی به نظرم عکس تیره می آید. بهشون میگویم اگر خوب نشد دوباره میگیرم. همانجا می ایستم تا عکس را ببینند... مثله اینکه خوب از کار در نیامده و برای بار دوم این زوج را در قاب موبایلشان ماندگار می کنم. اینبار خوب شده بود. ازشان جدا می شوم و رویم را به طرف گنبد که خودنمایی می کند می چرخانم و آقا رو به حق جوادشون و مادرشون حضرت فاطمه (س) قسم میدهم که این زوج جوان و همه ی زوج ها خوشبخت بشوند و عاقبت به خیر.

به سوی پنجره فولاد می روم ...آرام از بین جمعیت جلو می روم و پیشانیم را روی پنجره فولاد میگذارم و به آقا آهسته میگویم : آقا جان اینجا خیلی ها را شفا داده ای میشه دست منو هم بگیری و حوائجمو بدهی... هنوز چند قدمی از پنجره فولاد دور نشده ام که خانم جوانی به روبرویم می آید و به من میگوید : آقا میشه پسر منو هم به پنجره فولاد برسانید تا زیارت کند.. با لبخند میگویم : این کوچولو که همین الان دارد نا آرومی می کند!! مادرش هم می گوید : اشکال ندارد فقط دستش بخورد به پنجره فولاد کافیه. فرزند کوچولویش که یکی دو سال بیشتر ندارد را در بغل میگریم و به طرف پنجره فولاد می روم. کم کم از بین زائرهای آقا خودمو نزدیک پنجره فولاد می رسانم. کوچولو حسابی ناآرومی می کند. از بالای سر جمعیت آن را به پنجره نزدیک میکنم. الان دیگه کاملا دارد گریه میکند. همین که می بینم دست کوچولویش به پنجره چسبیده است به عقب بر میگردم و آن را در آغوش گرم مادرش و تنها جایی که میتواند آرام گیرد قرار میدهم.

رو به گنبد می نشینم و هندزفری گوشی ام را وصل میکنم و باز همان مداحی خاطره انگیزم را گوش میدهم. مداحی ای که بارها در بین الحرمین کربلا گوش داده بودم. و در جوار حرم امام رئوف به بین الحرمین و خاطراتی که در کربلا داشتم سفر میکنم.

بازم این مداحی زیبا رو گذاشتم که اگه دوست داشتید دانلودش کنین.

با کلیک اینجا دانلود کنید.

بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه + لینک دانلود سخنرانی

 

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌
الحمد للّه ربّ العالمين احمده و اشكره و استعينه و استغفره و اتوكّل عليه و اصلّى و اسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطيبين الأطهرين و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين و صلّ على بقيّةاللّه فى الأرضين. اوصيكم عباداللّه بتقوى اللّه و نظم امركم.

 همه‌ى برادران و خواهران عزيز نمازگزار و خود را دعوت و توصيه ميكنم به حفظ
تقواى الهى؛ اين اصلِ حركت يك انسان به سمت كمال و تعالى است. اگر به توفيق الهى بتوانيم در عمل فردى، در عمل جمعى، در كار سياسى، در كار اجتماعى، رعايت تقواى الهى را بكنيم، همه‌ى خيرات و همه‌ى الطاف الهى شامل حال ما خواهد شد.

 ايام مبارك دهه‌ى فجر است. در دهه‌ى فجر، آنچه كه بر اين حقير و امثال اين حقير لازم است، دو تشكر است: اول، شكر الهى. با كمال خشوع، با كمال تواضع، جبهه‌ى شكر بر درگاه الهى ميسائيم كه اين توفيق را نصيب ملت ايران كرد؛ اين حركت عظيم، اين كار بزرگ، اين نهضت تاريخ‌ساز، به دست ملت ايران و با رهبرى امام بزرگوار انجام گرفت؛ نظام اسلامى تشكيل شد؛ حركت ملت ايران به سمت خدا، به سمت اهداف الهى، به سمت ارزشهاى الهى آغاز شد. هيچ نعمتى از اين بالاتر نيست و شكر الهى بر اين نعمت بزرگ هميشه لازم است و در ايام دهه‌ى فجر، لازمتر. تشكر دوم، تشكر از ملت ايران است؛ وفادارى كردند، جوانمردى به‌خرج دادند، گذشت كردند، ايثار كردند، شجاعت نشان دادند، بصيرت به‌خرج دادند؛ حضور دائمى خود را در طول اين سى و سه سال آنچنان حفظ كردند كه اين نهال با همه‌ى خطرها، با همه‌ى مشكلات، روزبه‌روز تنومندتر شد، بارورتر شد، بالنده‌تر شد. امروز مثل همان شجره‌ى طيبه‌اى كه «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»،(1) در زمين زندگى بشريت ريشه دوانده است و ثمرات و آثار آن به‌طور متواتر نائل و واصل ميشود.

 امسال بخصوص دهه‌ى فجر ما حال و هواى ديگرى دارد. امسال در فضاى انقلابهاى پيروز اين منطقه، چه در تونس، چه در مصر، چه در ليبى، حركت انقلابى مردم به نتيجه رسيد، كارهاى بزرگى انجام گرفت؛ اين براى ما ملت ايران مژده‌ى بزرگى است، حادثه‌ى شيرين و مباركى است. امسال ما دهه‌ى فجر و بيست و دوى بهمن را در يك چنين فضائى برگزار ميكنيم. بايد گفت ملت ايران با پيروزى اين انقلابها، به‌طور نسبى از غربت در آمد؛ كه حالا امروز من ان‌شاءاللَّه يك مختصرى در اين زمينه عرض خواهم كرد.

 در اين خطبه، سه سرفصل را براى برادران و خواهران عزيز نمازگزار و براى ملت ايران مطرح ميكنم؛ در خطبه‌ى دوم با برادران عرب بيشتر سخن خواهم گفت. اين سه مطلب، يكى درباره‌ى انقلاب خود ماست؛ مسيرى كه در اين سه دهه طى كرديم، دستاوردهائى كه داشتيم، و آينده‌اى كه در انتظار ماست. مطلب دوم، نگاهى به مسائل منطقه و مسائل جهان است. مطلب سوم هم دو سه نكته‌ى كوتاه در باب انتخاباتِ پيش رو است.

 درباره‌ى مطلب اول، كتابها حرف وجود دارد براى گفتن. آنچه كه من به عنوان خطوط اساسى انقلابمان عرض ميكنم، فقط يك دو سه جمله است، كه شرح و تفصيل آن بسيار طولانى و مفصل است. اين خصوصيات در
انقلاب ما وجود داشت. انقلاب ما رژيم ضد اسلام را از بين برد، رژيم اسلامى بر سر كار آورد؛ رژيم ديكتاتور و مستبد را از بين برد، رژيم مردم‌سالار به جاى آن نشاند؛ وابستگى‌اى كه كشور ما در طول سالهاى متمادى گرفتار آن بود و در دوران پهلوى‌ها به فجيع‌ترين و فضيح‌ترين وضع خود رسيده بود، از بين برد و استقلال همه‌جانبه را به ملت ما داد؛ اختناق نفسگيرى كه بر ملت ما حاكم بود، از بين برد، آزادى به اين ملت داد - آراء خودشان را، حرفهاى خودشان را بتوانند آزادانه ابراز كنند؛ فضا، فضاى آزادى شد - تحقيرشدگى تاريخىِ ملت ما را از بين برد، عزت ملى داد. ده‌ها سال ملت ما تحقير شد. اين ملت بزرگ، با اين سابقه‌ى تاريخى، با اين مواريث عظيم فرهنگى و علمى و تاريخى، در مقابل حكام زورگو و فاسد، و پشت سر آنها در مقابل مستعمران و سلطه‌گران بين‌المللى تحقير شد. انقلاب ما اين را از بين برد، تبديل كرد به عزت ملى. امروز ملت ايران احساس عزت ميكنند، احساس تشخص ميكنند. انقلاب، ضعف نفس و خودكم‌بينى را در ملت ما از بين برد؛ به جاى آن، اعتماد به نفس ملى را به ملت داد. ما خودكم‌بينى داشتيم؛ فكر ميكرديم نه كار علمى از ما برمى‌آيد، نه كار سياسى از ما برمى‌آيد، نه كار عظيم نظامى از ما برمى‌آيد. ما فكر ميكرديم يك ملت ضعيفى هستيم؛ اين را به ما تلقين كرده بودند، تزريق كرده بودند. انقلاب اين را از ملت گرفت، به جاى آن، اعتماد به نفس ملى به ما داد. ما امروز در همه‌ى ميدانها اعتماد به نفس داريم؛ ميدانيم كه ميتوانيم، و دنبال اين توانستن حركت ميكنيم، و همه جا هم بحمداللّه به مقاصدمان ميرسيم.

 

دانلود سخنرانی مقام معظم رهبری در نماز جمعه 14/11/90

 

ادامه نوشته

سخنان مقام معظم رهبری در حرم امام رضا علیه السلام

سخنان مقام معظم رهبری در مورد امام رضا(ع)

بايد اعتراف كنيم كه زندگى ائمه ، عليهم‏السلام، بدرستى شناخته‏نشده و ارج و منزلت جهاد مرارت‏بار آنان حتى بر شيعيانشان نيز پوشيده مانده است. على‏رغم هزاران كتاب كوچك و بزرگ و قديم و جديد درباره زندگى ائمه ، عليهم‏السلام، امروز همچنان غبارى از ابهام و اجمال، بخش عظيمى از زندگى اين بزرگواران را فرا گرفته وحيات سياسى برجسته‏ترين چهره‏هاى خاندان نبوت كه دو قرن و نيم از حساسترين دورانهاى تاريخ اسلام را دربرمى‏گيرد با غرض‏ورزى يا بى‏اعتنايى و يا كج‏فهمى بسيارى از پژوهندگان و نويسندگان روبرو شده است. اين است كه ما از يك تاريخچه مدون و مضبوط درباره زندگى پرحادثه و پرماجراى آن پيشوايان، تهيدستيم .

زندگى امام هشتم ،عليه‏السلام، كه قريب بيست‏سال از اين دوره تعيين كننده و مهم را فراگرفته از جمله برجسته‏ترين بخشهاى آن است كه بجاست درباره آن تامل و تحقيق لازم به كار رود .

مهمترين چيزى كه در زندگى ائمه ، عليهم‏السلام، به‏طور شايسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر «مبارزه حاد سياسى» است. از آغاز نيمه دوم قرن اول هجرى كه خلافت اسلامى به‏طور آشكار با پيرايه‏هاى سلطنت آميخته شد و امامت اسلامى به حكومت جابرانه پادشاهى بدل گشت، ائمه اهل بيت ،عليهم‏السلام، مبارزه سياسى خود را به‏شيوه‏اى متناسب با اوضاع و شرايط، شدت بخشيدند.

اين‏مبارزه‏بزرگترين‏هدفش تشكيل نظام اسلامى و تاسيس حكومتى بر پايه امامت‏بود. بى‏شك تبيين و تفسير دين با ديدگاه مخصوص اهل بيت وحى، و رفع تحريف‏ها و كج‏فهمى‏ها از معارف اسلامى‏و احكام‏دينى نيز هدف مهمى براى جهاد اهل بيت‏به حساب مى‏آمد. اما طبق قرائن حتمى، جهاد اهل بيت‏به اين هدفها محدود نمى‏شد و بزرگترين هدف آن، چيزى جز تشكيل حكومت علوى و تاسيس نظام عادلانه اسلامى نبود. بيشترين‏دشواريهاى‏زندگى‏مرارت‏بار و پر از ايثار ائمه و ياران آنان به خاطر داشتن اين هدف بود و ائمه ، عليهم‏السلام، از دوران امام سجاد ، عليه‏السلام، وبعدازحادثه عاشورا به زمينه‏سازى دراز مدت براى اين مقصود پرداختند.

در تمام دوران صدو چهل ساله ميان حادثه عاشورا و ولايتعهدى‏امام هشتم ،عليه‏السلام، جريان وابسته به امامان اهل بيت‏يعنى شيعيان هميشه بزرگترين و خطرناكترين دشمن دستگاههاى خلافت‏به حساب مى‏آمد. در اين مدت بارها زمينه‏هاى آماده‏اى پيش آمد و مبارزات تشيع كه بايد آن را نهضت علوى نام داد به پيروزيهاى بزرگى نزديك گرديد.

اما، در هر بار موانعى برسر راه پيروزى نهايى پديد مى‏آمد و غالبا بزرگترين ضربه از ناحيه تهاجم بر محور و مركز اصلى اين نهضت، يعنى‏شخص‏امام‏در هر زمان و به زندان افكندن يا به شهادت رساندن آن حضرت وارد مى‏گشت و هنگامى‏كه‏نوبت‏به امام بعد مى‏رسيد اختناق و فشار و سختگيرى به حدى بود كه براى آماده كردن زمينه به زمان طولانى ديگرى نياز بود .

ائمه ،عليهم‏السلام، در ميان طوفان سخت اين حوادث هوشمندانه و شجاعانه تشيع را همچون جريانى كوچك اما عميق و تند و پايدار از لابه‏لاى گذرگاههاى دشوار و خطرناك گذراندند . و خلفاى اموى و عباسى در هيچ زمان نتوانستند با نابود كردن امام، جريان امامت را نابود كنند و اين خنجر برنده همواره در پهلوى دستگاه خلافت، فرو رفته ماند و به صورت تهديدى هميشگى آسايش‏راازآنان‏سلب‏كرد.هنگامى‏كه حضرت‏موسى‏بن‏جعفر،عليه‏السلام، پس از سالها حبس در زندان هارونى مسموم و شهيد شد در قلمرو وسيع سلطنت عباسى اختناقى كامل حكمفرمابود .در آن فضاى گرفته كه به گفته يكى از ياران‏امام‏على‏بن موسى، عليه‏السلام، «از شمشير هارون خون مى‏چكيد».

بقیه در ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

السلام علیک یا معین الضعفا .. یا غریب الغربا

آقا جان سلام...

سلام بر تو ای امام رئوف... مولای من , عاشق این لقبت هستم.. امام رئوف ... امام مهربونی ها...

آقا جان امشب در شب شهادتت برای غریبی ات اشک میریزم و ماتم میگیرم...

اگر چه دوست داشتم امشب رو در حرمت اشک بریزم و پنجره فولادتو در آغوش بگیرم ولی افسوس که صدها کیلوتر ازت دورم...

ولی آقا جان هر وقت می آیم اینجا انگار که در آغوشتون هستم ...

یا ضامن آهو آمدم امشب براتون بنویسم و شما رو به حق مادرتون فاطمه زهرا (س) که در شب شهادتون برای غریبیتون اشک میریزن , قسم بدم.. تو را به حق جوادتون قسم بدم... که دست من و امثال منو بگیری...

آقا جان , ای امام رئوف شما ضامن آهو شدین .. آیا میشه ضامن ما بنده های گناه کار هم بشین!!

مولای من برای ما جوونا پیش خدای رحمان و تواب دعا کنید و استغفار .. یا امام رضا استغفر لنا...

شهادت آقا امام رضا (ع) تسلیت

 

چهل حدیث زیبا در مورد امام حسین (ع)

در مکتب شیعه شخصیت و زیارت امام حسین علیه السلام از موقعیت ویژه ای برخوردار است و روایات بسیاری در مورد ایشان ذکر شده است. در این مطلب چهل حدیث از اهل بیت علیهم السلام در مورد امام حسین علیه السلام می آوریم تا معرفت خود را نسبت به این بزرگوار هر چه بیشتر نماییم.
۱- حریم پاک:
عن النبى (ص) قال: … و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ضمن حدیث بلندى مى‏فرماید:
کربلا پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق که کربلا از بساط هاى بهشت است.(۱)
۲- سرزمین نجات:
قال رسول الله صلى الله علیه و آله: یقبر ابنى بأرض یقال لها کربلا هى البقعة التى کانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاک سپرده مى‏شود که به آن کربلا گویند، زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنان که خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .(۲)
۳- مسلخ عشق:
‏قال على علیه السلام: هذا… مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم ولا یلحقهم من کان بعدهم.
حضرت على علیه السلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند.(۳)
۴- عطر عشق:
‏قال على علیه السلام: واها لک ایتها التربة لیحشرن منک قوم یدخلون الجنة بغیر حساب. (۴)
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به خاک کربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند.

بقیه احادیث در ادامه مطلب




ادامه نوشته

داستانی آموزنده از امام رضا علیه السلام

 

مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .

 

هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.

آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

 

اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وجود ندارد.اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!

 

يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:

 

اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.

100 حدیث بسیار زیبا و پند آموز از امام رئوف (ع)

 

1. مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نيست‌ ، مگر آن‌ كه‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌ و سنتى‌ از پيامبرش‌ و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پيغمبرش‌ ، مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر كردن‌ در زمان‌ تنگدستى‌ و پريشان‌ حالى‌ است‌ (اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 339)

 
2.  پنهان‌ كننده‌ كار نيك‌ ( پاداشش‌ ) برابر هفتاد حسنه‌ است‌ و آشكار كننده‌كار بد سرافكنده‌ است‌ ، و پنهان‌ كننده‌ كار بد آمرزيده‌ است‌

 (اصول‌ كافى‌ ، ج‌ 4 ، ص‌ 160)

 
3.  از اخلاق‌ پيامبران‌ ، نظافت‌ و پاكيزگى‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

 

4.  امين‌ به‌ تو خيانت‌ نكرده‌ ( و نمى‌كند ) و ليكن‌ ( تو ) خائن‌ را امين‌ تصور

نمودى‌ (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

 

5.  برادر بزرگتر به‌ منزله‌ پدر است‌(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

 

6.  دوست‌ هركس‌ عقل‌ او ، و دشمنش‌ جهل‌ اوست‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)

 

7.  دوستى‌ با مردم‌ ، نيمى‌ از عقل‌ است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)

 

8.  به‌ درستى‌ كه‌ خداوند ، سر و صدا و تلف‌ كردن‌ مال‌ و پر خواهشى‌ را دوست‌ ندارد  (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)

 

9.  عقل‌ شخص‌ مسلمان‌ تمام‌ نيست‌ ، مگر اين‌ كه‌ ده‌ خصلت‌ را دارا باشد : از او اميد خير باشد ، از بدى‌ او در امان‌ باشند ، خير اندك‌ ديگرى‌ را بسيار شمارد، خير بسيار خود را اندك‌ شمارد ، هرچه‌ حاجت‌ از او خواهند دلتنگ‌ نشود ، در عمر خود از دانش‌طلبى‌ خسته‌ نشود ، فقر در راه‌ خدايش‌ از توانگرى‌ محبوبتر باشد ، خوارى‌ در راه‌ خدايش‌ از عزت‌ با دشمنش‌ محبوبتر باشد ، گمنامى‌ را از پرنامى‌ خواهانتر باشد . سپس‌ فرمود : دهمى‌ چيست‌ و چيست‌ دهمى‌ ! به‌ او گفته‌ شد : چيست‌ ؟ فرمود : احدى‌ را ننگرد جز اين‌ كه‌ بگويد او از من‌ بهتر و پرهيزگارتر است‌

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 467)

 

10.  از امام‌ رضا  عليه السلام سؤال‌ شد : سفله‌ كيست‌ ؟ فرمود : آن‌ كه‌ چيزى‌ دارد كه‌ از ( ياد ) خدا بازش‌ دارد  (تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 466)

 

بقیه در ادامه مطلب

 

 

 

ادامه نوشته

مولای من

 
 
تا ملکوتم رهی زیاده نمانده است             جز دو قدم یا کمی پیاده نمانده است
 
 
من که صبورم خدا که اهل مروت              جای ضرر یا که استفاده نمانده است
 
 
نمی دونم با چه جمله ای باید شروع کنم، السلام علیک یا علی بن الموسی الرضا،سلام آقا جان،سلام سرورم،یا نه این باید بهتر باشه سلام ای امام غریب،امام رضا.
سخته درد دل کردن از این راه دور ،مطمئن هستم که حدود 99% از مشتاقان و دوستداران شما در نامه هایشان از گرفتاریها و آرزوها و خواسته هایشان براتون می نویسن ،اما من جزء آن یک در صد هستم ،من ،من .....
رخصت بده آقا که راحت تر بنویسم ،راحت تر باهاتون حرف بزنم مثل نامه ای که بین دو دوست رد و بدل میشه ،مثل نامه قهر و آشتی . خیلی خودمانی و دوستانه البته اینو به بی ادبی و بی حرمتی نذارید،دوست دارم حالا که فرصتی دستم آمده جوری بنویسم که حداقل به دل خودم بشینه..
رو راست بگم
من برای گلایه کردن دارم می نویسم ،برای شکوه کردن ،نمی دونم شاید تقصیر خودمه اما احساس میکنم که دلمو شکستی آقا جان ،آخه شما آقای یه ملت هستی و من یه بنده ی گناهکار خدا....
راستش من این گله ام را در این ماه عزیز ،پیش خدا هم بردم آخه  پشت من فقط به اون گرمه، فقط خدا رو دارم و بس ، واین یعنی تمام دنیا رو در دست داشتن،زیاده خواه هستم نه؟!
بذارین برم سر اصل مطلب،من از دستتون ناراحتم،شاید حقمه ،شاید باید اینطوری تقاص پس بدم ،نمی دونم اما چرا از جانب شما؟؟؟
شناختین ؟!،بله من همونی هستم که از وقتی که یاد دارم ،هر سال با خانواده ،تابستان میامدیم به پابوست،روی زمین پاکت و بالای سقف خدا اقامه میکردم و نماز جعفر طیار میخوندم،
من همونی هستم که خواسته ها و آرزوهای یک ساله ام رو نزدیک ضریح مطهرت می گفتم و ازتون کمک میخواستم، خب شما هم اگه به نفعم بود تک وتوک آرزوهامو برآورده می کردین.
من همونی هستم که از طرف مادری ام ،جدم شما هستی و این یعنی یه افتخار بزرگ.
من همونی هستم که آلان 3 ساله اجازه ندادین ،نطلبیدین که بیام پیشتون،که باهاتون درد و دل کنم ،که ضجه و زاری کنم و ازتون بخوام شفاعتم رو پیش خدا بکنین، این به چه معنی هست؟!!!
کم و بیش می دونم برای چی منو از خودتون روندین ، منو قبول نکردین ، درسته من یه گناهکارم ،خیلی گناهکار ، می دونم که گناه کردم آنهم به بزرگی یه کوه، اما مگه خدای رحمن نگفته گر صد بار توبه شکستی باز آی
من اعتراف کردم ، من توبه کردم ، من دارم هر روز با این سنگینی و عذاب زندگی میکنم ،بس نیست که شما هم با من این چنین کردین؟نمی دونم شاید خیلی خوش خیالم که هنوز امید دارم یه روزی خدا منو ببخشه. اما .... وقتی حرف رفتن به زیارت شما در خانه زمزمه شد ،خیلی خوشحال شدم ،داشتم بال در می آوردم، گفتم اینه،حتما این یه نشانه از طرف خداست، حتما منو بخشیده، خدا هم دوست داره که من در یه جای مقدس دوباره شروع کنم ،توبه کنم،بشم یه بنده پاک،پاکه پاک....
دقیقا یادمه امسال ،شب قدر ، تقریبا ساعت 4صبح بود ، نزدیک الله اکبر گفتن اذان بود که بابا خبر داد وسایلتون را جمع کنید که میخواهیم عازم مشهد بشیم،خدای من یه خبر غیر منتظره بود ،برای چند لحظه فکر می کردم دارم خواب می بینم ، اما بیدار بودم ،واقعا شوکه شده بودم،شما میدیدین  که من چه حالی دارم اما نا دیده ام گرفتین......در آخرین دقایق منو روندین ،نگذاشتین ، قابل ندونستین که بیام. آخه چرا؟!! مگر شما ضامن آهو نشدین ،مگه همه ی گرفتارها و بی کسان به شما پناه نمیارن، مگه من توبه نکردم ، مگه نه اینه که برگزیدگان خدا، امامان هیچ کس را از درگاهشون ناامید بر نمی گردونن، پس چی شد؟ چرا با من این چنین کردین؟چرا؟ چرا؟؟
جای من تو حرمتون خالی نبود ، من جایی تو این محیط بزرگ نداشتم ، دلم شکست ، خیلی بهم برخورد، خیییلی....
نمی دونم کی باهام آشتی می کنین، نمی دونم کی می خواهیین از دلم در بیارین ، ولی یه حسی بهم میگه که می خواهین سوپرایزم کنین ،خود شما دعوتم می کنین به مهمانی  مگه نه؟!... قول بدین ،قسمت میدم به پسرتون آقا امام جواد (ع) که منتظرم زیاد نذارین...
دوست دارم وقتی دعوتم کردین ، تمیز کردن خانه تون به عهده من باشه، فقط یه روز خواهش میکنم،باشه... دلم میخواد همچون قطره ای به مهمانان دریایی تون بپیوندم و اون پنجره فولادی رو که روزی صدها نفرو شفا میده به آغوش بگیرم و برای همه ی مردم دعا کنم در آخر هم اگه زنده بودم برای خودم.. آقا جان با اینکه ازتون دلخورم ولی خیلی خیلی دوستون دارم . از این نامه ام ناراحت نشین هر چه توی دلم بود رو گفتم حالا احساس سبکی می کنم .
یا علی بن موسی الرضا (ع)
.

تو را می شناسند..

چشمه‌هاي خروشان تو را مي‌شناسند
موج‌هاي پريشان تو را مي‌شناسند

پرسش تشنگي را تو آبي، جوابي
ريگ‌هاي بيابان تو را مي‌شناسند

نام تو رخصت رويش است و طراوت
زين سبب برگ و باران تو را مي‌شناسند

از نشابور بر موجي از «لا» گذشتي
اي كه امواج طوفان تو را مي‌شناسند

اينك اي خوب، فصل غريبي سر آمد
چون تمام غريبان تو را مي‌شناسند

كاش من هم عبور تو را ديده بودم
كوچه‌هاي خراسان، تو را مي‌شناسند

قیصر امین پور

 

کتاب آیین زندگی از دیدگاه امام رضا(ع)

دانلود کنید.

کتاب دانستنی های امام رضا (ع) برای موبایل

دانلود  کنید.

نرم افزار زیبا و جامع امام رضا (ع) برای موبایل

دانلود  کنید.

اذان زیبای حرم امام رضا (ع)

دانلود  کنید.

تم زیبای ثامن الائمه برای موبایل

دانلود  کنید.

تم زیبای امام رضا (ع) برای موبایل

دانلود  کنید.

صلوات خاصه امام رضا (ع)

دانلود  کنید.

مداحی کریمی ..دخیل پنجره فولادم امشب

دانلود کنید.

مولودی هلالی.. من امام رضایم ام

دانلود  کنید.

مولودی کریمی.. رضا نور خلقت راه عرشه

دانلود کنید.

مولودی طاهری.. عشق تو بهترین سرنوشته

دانلود کنید.

تیتراژ سریال ولایت عشق ..صوتی

دانلود کنید.

تیتراژ سریال ولایت عشق .. تصویری

دانلود کنید.