شب که از راه می رسد آقا جان دلم برای غربتتان تنگ می شود.
و چه عجیب است که این غربت را زمانی که درکوچه های محزون مدینه گام بر می داشتم هم حس کردم.
حالا آقا این من گم کرده دلدار ،به دنبال نشانی می گردم.نشانی برای بیشتر عاشق شدن.
آقا برایت بگویم که اینجا پا روی دلی می گذارند که بخواهد برای شما بتپد.
اینجا آقا هوا بدجور گرفته و فقط نسیمی از سوی نائب برحقت دل و جانمان را می نوازد.هر چند که همین نائب بر حقت راهم کم آزار نمی دهند.
آقا جان مرا نمی آزارد طعنه های بد دینان،اما دروغ چرا ،به تنگ آمدم از دویدن های بی ثمر.از رفتن و نرسیدن.آقا ترحمی به این بینوا فراموشتان نشود.
آقای خوب و تنهای ما برای این کودکان تشنه تر از کودکان سومالی دعا بفرمایید بهر جرعه ایی دیدار.
سلام رفیق روزهای خوب دانشگاه.
سری به منم بزن.کم پیداشدی.هنوزم مثل اون روزا خوب می نویسی
رهرو آن نیست که گه تند وگهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته وپیوسته رود
جز تو کسی نیامده آقا، سر قرار
انگار بی تو نیست کسی، غرق انتظار
این جمعه هم گذشت و تو مثل همیشه باز
در انتظار خویش نشستی به انتظار
سلام دوسته عزیز..
حالت خوبه؟
خیلی وبلاگ قشنگی داری... متنهای زیبایی بود...
من شما رو لینک کردم... شما هم اگه دوست دارین منو به نام پایگاه ولایت عشق سراج الله لینک کنین..
راستی خوشحال میشم شما هم سری به من بزنین...
یا علی..[قلب][گل]
سلام بزرگوار.
ممنونم از شما.
در جوار امام رئوف دعاگویتان خواهم بود.حلال بفرمایید.
التماس دعا.یا علی(ع)
دلم تنگ است این شب ها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را زاحساسم تومی دانی
شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین
بیا مهدی که دردم را تو می دانی
سلام منتظر
خیلی زیبا بود
بسم الله الرحمن الرحیم
در تهران مرد پینه دوزی بود به نام آقا سید کریم که اکثر علمای اهل معنا معتقد بودند گاهی حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام به مغازه محقر او تشریف می برند و با او می نشینند و هم صحبت می شوند!...........
به روزم تشریف بیاورید[گل]
گفت: حاج آقا! من شنیده ام اگر انسان در نماز متوجه شود که کسی در حال دزدیدن کفش اوست می تواند نماز را بشکند و برود کفشش را بگیرد؛ درست است حاج آقا؟!
شیخ گفت: درست است آقا.
نمازی که در آن حواست به کفشت است، اصلاً باید شکست!
چه نمازها که خواندیم و حواسمان فقط به کفشهایی بود که او داده بود ...
[گل]